در کلاس

امروز زبان انگلیسی درس می‌دادم. به دانش‌آموزان اول راهنمایی . موضوع درس جمله‌های سئوالی بود. مجبور شدم برگردم و جملات سئوالی را به فارسی از ابتدا با آن‌ها کار کنم. تا به خودم جنبیدم وقت کلاس تمام شد و درس زبان ماند تا شنبة دیگر .
مدتی قبل به دانش‌آموزان اول دبیرستان مطالعات اجتماعی درس می‌دادم. موضوع درس تاثیر گروه بر فرد بود. عنوان درس را روی تخته سیاه نوشتم: تاثیر گروه بر فرد. خب، بچه ها تاثیر یعنی چی؟ همه فقط نگاهم می‌کنند! مجبور می‌شوم مفهوم تاثیر را به آن‌ها آموزش بدهم. از مثال‌های عینی شروع می‌کنم. تاثیر آتش بر آب. بعد مثال ها را گسترش می‌دهم تا می‌رسیم به مثال هایی در ارتباط با فرد و گروه. یکی از دانش‌آموزان پسر به نام محسن را از کلاس بیرون می‌برم. ظاهر او را مثل آدم‌های لاابالی می‌آرایم: بهش می‌گویم چطور راه برود، دستهایش را چطور از هم باز کند، موهایش را به هم می‌ریزم، یقه‌اش را باز می‌کنم و...
به محسن می‌گویم یک دقیقه پس از من بدون اینکه در بزند وارد کلاس بشود. محسن وارد می‌شود. دانش‌آموزان به شدت به او می‌خندند. مخصوصا به یقة باز او که قیافة آدم‌های لات را به او می‌داد. محسن از این کار همکلاسی‌هایش ناراحت شد. به دانش‌آموزان گفتم شما با این کارتان (به عنوان یک گروه) روی محسن (به عنوان یک فرد ) تاثیر گذاشتید. او را ناراحت کردید. بعد به محسن کمک کردم تا سر و وضعش را دوباره مرتب کند و سر جایش بنشیند. سپس به آن‌ها گفتم که این یک مثال بود و شما نباید آن را جدی بگیرید. و پس از آن مثال‌های دیگر....
مطمئن شدم که دانش‌آموزان مفهوم تاثیر را آموخته‌اند و درس را ادامه دادم...
فردا در دفتر مدرسه یکی از دبیران که با همین کلاس درس دینی دارد می‌گفت : امروز با دانش‌آموزان کلاس اول درس داشتم، در متن درس واژة تاثیر بود. از آن‌ها معنی آن را پرسیدم. می‌گفتند آقا تاثیر یعنی یقة محسن. و مجبور شدم وقت زیادی صرف کنم تا معنی واژة تاثیر را یاد بگیرند.
علت اشارة دانش‌آموزان به یقة محسن و برابر دانستن آن با معنی واژة تاثیر را گفتم و سپس پرسیدم:
حالا مطمئنی که معنی واژة تاثیر را یاد گرفته‌اند؟
با تردید نگاهم کرد و گفت: نمی‌دانم.

این بخش کوچکی از مشکلات ما معلمان دانش‌آموزان ناشنوایان است. با واژه‌های اندکی که دانش‌آموزان ناشنوا در ذهن خود دارند باید مفاهیمی را به آن‌ها آموزش دهیم که برای دانش‌آموزان عادی در نظر گرفته شده است .

شعر ناشنوایان (۲)

یک شعر دیگر را ترجمه کردم. این شعر ها را ناشنوایان سروده‌اند. متاسفانه شاعر نیستم وگرنه ترجمة شعر ها خیلی بهتر می‌شد. بعضی قسمت‌ها را که مصادیقش در فرهنگ خودمان وجود ندارد ترجمه نکرده‌ام. برای مثال وقتی شاعر می‌گوید “صدای تلویزیون را نمی‌شنویم، آن را فقط در زیرنویس فیلم می‌بینیم” طبیعی است که هیچ ایرانی ندیده است که زبان فیلم فارسی باشد و در عین حال زیر‌نویس فارسی هم داشته باشد. حتماً بعضی از فیلم‌های خارجی را دیده‌اید که زبان انگلیسی و زیرنویس به همان زبان دارند. این زیرنویس‌ها برای افراد ناشنوا است.

با ترجمة این شعر ها نمی‌خواهم ترحم کسی را نسبت به ناشنوایان برانگیزم. متاسفانه یکی از مشکلات ناشنوایان همین نگاه ترحم‌آلود دیگران به آنان است. کاش شما هم معلم ناشنوایان بودید تا می‌توانستید توانایی‌های آن‌ها ببینید(توانایی‌هایی که به علت نواقص کارمان نمی‌توانیم آن‌ها را به طور کامل شکوفا کنیم. قصد دارم زندگی‌نامة افراد موفق ناشنوا در کشور‌های دیگر را ترجمه کنم و در وبلاگ بگذارم. آن‌وقت خواهید دید چه پزشکان، معماران، مهندسان، هنرمندان و... بزرگی در میان ناشنوایان وجود دارند). هدفم این است که شنوایان، ناشنوایان را بهتر بشناسند. این شناخت موجب نگاه واقع‌بینانه به آن‌ها می‌شود. ناشنوایان نیز همین را دوست دارند.

 

 

 

 ناشنوایی ما

 

سرودة :  Dianne Richards

 

 

ما نمی‌توانیم هیچ صدایی را بشنویم

زیرا ناشنوا هستیم

 

نمی‌توانیم صدا ها را بشنویم‏

 فقط می‌بینیم که دهان‌ها حرکت می‌کنند

 صدای خود را نمی‌توانیم بشنویم

آن را فقط در گلوی خود احساس می‌کنیم

صدای خنده را نمی‌توانیم بشنویم

آن را فقط در صورت دیگران می‌بینیم.

 

صدای نواختن ساز را نمی‌شنویم

فقط می‌بینیم که دیگران می‌نوازند

صدای جیغ زدن را نمی‌شنویم

فقط باز شدن دهان دیگران را می‌بینیم

یا واکنش‌های وحشت‌زدة مردم

در اطراف آن‌ها را.

 

صدای گریه را نمی‌شنویم

فقط جاری شدن اشک را روی گونه‌ها می‌بینیم

ما صدای سرزنش شدنمان را نمی‌شنویم

 آن را فقط در چهره‌های اخم کرده و انگشتانی که در برابر صورتمان بالا و پایین می‌رود می‌بینیم

 

نمی‌توانیم عشق و دوستی را در صدای محبوبمان بشنویم

ما عشق و دوستی را فقط در چهره های آنان می‌توانیم ببینیم

 

وقتی ناممان را صدا می‌زنند نمی‌شنویم

فقط وقتی می‌فهمیم که دوستان، اعضای خانواده یا مترجممان ما را از آن آگاه کند

 

صدای صفیر باد را که از لابلای برگ‌های درختان می‌گذرند نمی‌شنویم

فقط می‌بینیم که برگ‌ها می‌لرزند و درختان پیچ و تاب می‌خورند

 

صدای اقیانوس را ‏و لغزش موج‌ها بر سواحل را نمی‌شنویم

فقط می‌بینیم موج‌ها در هم می‌شکنند و عقب می‌نشینند

 

صدای گام‌ها را در تاریکی نمی‌شنویم

آن‌ها را فقط احساس می‌کنیم

 

صدای موتور‌های ماشین‌های اطرافمان را نمی‌شنویم

فقط وقتی دست‌هایمان را روی آن‌ها می‌گذاریم صدا را احساس می‌کنیم

 

صدایی را که هر فصل‌ جدید با خود به ارمغان می‌آورد نمی‌شنویم

فقط تغییرات آن‌ها را می‌بینیم

 

این فهرست بی پایان است

دنیای شنوایان انباشته از صداست

دنیای ما انباشته از دیدن و ارتعاش است

 

ما هیچ‌گاه نخواهیم شنید

حتی اگر شنوایان سر در گوش ما بگذارند و فریاد بکشند

 

اما یک صدای درخشنده و عالی را خیلی خوب می‌شنویم – سکوت را

معلم رابط تاثیری در پیشرفت دانش‌آموز ناشنوای تلفیقی ندارد.


در فصلنامة پژوهش در حیطة کودکان استثنایی ، سال دوم ، شمارة 2 ، تابستان 1381 پژوهشی تحت عنوان “ عوامل مؤثر بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان کم شنوای تلفیقی ” به چاپ رسیده است .

این پژوهش توسط آقایان اصغر مینایی ، علی اکبر ویسمه و سعید حسن زاده انجام شده است . همان‌طور که از عنوان پژوهش برمی‌آید تلاش بر این بوده است تا عواملی را که بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان کم شنوای تلفیقی که در مدارس عادی درس می‌خوانند مورد بررسی قرار گیرد . یکی از این عوامل “ معلم رابط ” است . وقتی دانش‌آموز ناشنوایی برای تحصیل وارد مدرسة عادی می‌شود به دلیل آسیب شنوایی نمی‌تواند در درس‌های کلاس همپای دانش‌آموزان عادی پیش برود. همچنین ناشنوایی او موجب می‌شود از نظر رفتاری و هیجانی تفاوت‌هایی با دانش‌آموزان عادی داشته باشد. معلمان و مسئولین مدارس عادی چون در زمینة ناشنوایی و آموزش و پرورش ناشنوایان آموزش جدی ندیده‌اند نمی‌توانند مشکلات پیش آمده برای دانش‌آموز ناشنوا (و طبعا برای معلمان و والدین و افراد دیگری که در آموزش دانش‌آموز ناشنوا مشارکت دارند) را حل و فصل کنند. به همین دلیل از طرف ادارات آموزش و پرورش استثنایی افراد ی که تحصیلات و تخصص آن‌ها در مورد ناشنوایی و آموزش ناشنوایان می‌باشد  انتخاب می‌شوند تا به مدارس عادی که دانش آموز ناشنوا دارند مراجعه نمایند و به این دانش‌آموزان و معلمان عادی آن‌ها کمک نمایند تا به اهداف آموزشی دست یابند.

نتیجه‌ای که از پژوهش فوق به دست آمده و نظر محققان در مورد آن به شرح زیر است :

 

“ استفاده از خدمات معلم رابط متغییر دیگری است که ارتباط معنادار با پیشرفت تحصیلی [دانش آموزان کم شنوای تلفیقی ] ندارد. شاید این مسئله را بتوان به چگونگی دریافت خدمات از طرف معلم رابط نسبت داد. معلمان رابط هفته‌ای 1 تا 2 ساعت با دانش‌آموزان کم شنوا در ارتباط هستند و خدمات آموزشی به آن‌ها ارائه می‌دهند و این مدت اندک نمی‌تواند آن‌چنان مفید واقع گردد. با این اوصاف، کودکی که معلم رابط ندارد، طبیعتاً امتیاز بزرگی را از دست نمی‌دهد”.

 

نتیجة پژوهش می‌گوید که بود و نبود معلم رابط در مدارس عادی یکسان است. به عبارت ساده‌تر هزینة کلانی صرف کاری می‌شود که عملا هیچ نتیجة مثبتی به دنبال ندارد. دقت کنید که این‌ها حرف‌های خودم نیست. بلکه بر مبنای پژوهشی دارم حرف می‌زنم که در "فصلنامة پژوهشکدة کودکان استثنایی" وابسته به سازمان آموزش و پرورش استثنایی کشور چاپ شده است. برای من بسیار تعجب‌انگیز است که نتایج مهم چنین پژوهش هایی هیچ بازتابی در میان کسانی که کارشان موضوع این پژوهش هاست ندارد! من خودم معلم ناشنوایان هستم و نشریات سازمان را مطالعه می‌کنم. کمابیش در جریان خبر‌های مربوط به حیطة کارم و حرفه‌ام نیز می‌باشم. هنوز ندیده‌ام که کسی یا مسئولی حتی یک سئوال در رابطه با نتیجة این پژوهش عنوان کرده باشد. پس این پژوهش‌هایی که با صرف هزینه‌های کلان انجام می‌گیرد برای چیست؟ از دل این پژوهش صد ها سئوال بیرون می‌آید که هر کدام می‌تواند موضوع پژوهش‌های مهم دیگری باشد. اگر نتایج این پژوهش صحت داشته باشد (که حتما دارد زیرا در نشریه‌ای چاپ شده است که قطعا برای انتخاب مقاله‌ها و پژوهش‌هایی که قرار است آن‌ها را چاپ کند ملاک‌های علمی و جدی دارد) آیا مسئولین سازمان و ادارات آموزش و پرورش استثنایی با خود اندیشیده‌اند که با این شیوة کار چه حجم عظیمی از رنج، اضطراب، شکست و... را بر دوش‌های والدین و معلمان عادی دانش‌آموزان ناشنوا و کسان دیگری که به نوعی با آن‌ها کار می‌کنند می‌گذارند؟

در مورد معلمان رابط (سیار) و وظایف آن‌ها در آینده خواهم نوشت.